فصل چهارم «زخم کاری» چگونه به پایان می‌رسد؟ + فیلم جعفر یاحقی: استاد باقرزاده نماد پیوند فرهنگ و ادب خراسان بود رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور: حمایت از مظلومان غزه و لبنان گامی در مسیر تحقق عدالت الهی است پژوهشگر و نویسنده مطرح کشور: اسناد تاریخی مایملک شخصی هیچ مسئولی نیستند حضور «دنیل کریگ» در فیلم ابرقهرمانی «گروهبان راک» پخش «من محمد حسن را دوست دارم» از شبکه مستند سیما (یکم آذر ۱۴۰۳) + فیلم گفتگو با دکتر رسول جعفریان درباره غفلت از قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات در ایران گزارشی از نمایشگاه خوش نویسی «انعکاس» در نگارخانه رضوان مشهد گفتگو با «علی عامل‌هاشمی»، نویسنده، کارگردان و بازیگر مشهدی، به بهانه اجرای تئاتر «دوجان» مروری بر تازه‌ترین اخبار و اتفاقات چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌ها و چهره‌های برتر یک تن از پنج تن قائمه ادبیات خراسان | از چاپ تازه دیوان غلامرضا قدسی‌ رونمایی شد حضور «رابرت پتینسون» در فیلم جدید کریستوفر نولان فصل جدید «عصر خانواده» با اجرای «محیا اسناوندی» در شبکه دو + زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (یکم و دوم آذر ۱۴۰۳) + زمان پخش حسام خلیل‌نژاد: دلیل حضورم در «بی‌پایان» اسم «شهید طهرانی‌مقدم» بود نوید محمدزاده «هیوشیما» را روی صحنه می‌برد
سرخط خبرها

یادی از زنده یاد دکتر غلامحسین یوسفی به مناسبت زادروزش | آن چشمه روشن

  • کد خبر: ۱۴۶۸۶۴
  • ۰۳ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۲:۱۶
یادی از  زنده یاد دکتر غلامحسین یوسفی به مناسبت زادروزش | آن چشمه روشن
زنده یاد دکتر غلامحسین یوسفی را بیشتر به اعتبار استادی دانشگاه و پژوهش‌ها و تصحیح‌های استادانۀ او می‌شناسیم.

علیرضا حیدری | شهرآرانیوز؛ مطلب زیر به مناسبت زادروز دکتر غلامحسین یوسفی تهیه شده است.

یک

آن روز قرار بود مهمان عزیزی داشته باشیم؛ مهمانی که دیدنش آرزوی خیلی از هم نسلان من بود. به دعوت شاگردش، دکتر محمد جعفر یاحقی و البته به درخواست چندبارۀ دانشجویان، روزی به یادماندنی برایمان رقم خورد؛ در اتاق معروف شمارۀ ۷ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دکتر شریعتی مشهد و سال ۱۳۶۸ (تا جایی که یادم می‌آید). شنیدن اینکه قرار است آن روز بر جایگاه استادی کلاس دکتر غلامحسین یوسفی بنشیند، ذوق برانگیز بود و باورنکردنی.
استاد به سختی حرکت می‌کرد. دکتر یاحقی زیر شانه اش را گرفته بود تا رسید به پشت میز و نشست. چه شوق انگیز بود که استاد یوسفی را می‌دیدیم و ساعتی پای صحبت هایش نشستیم. بیش از همه دستان به شدت لرزانش جانمان را می‌خلید و قلبمان را می‌فشرد.

آنچه از صحبت‌های ایشان به خاطر دارم، پند و نصیحت‌هایی بود که برای ما دانشجویان داشت و بیش از همه اینکه اگر می‌خواهیم دانشجوی ادبیات باقی بمانیم، به راستی و به درستی دل بدهیم و وقت بگذاریم و تحقیق کنیم و پژوهش. در یک کلام تأکید کردند که واقعاً یا باسواد شویم در ادبیات یا رها کنیم. نسل ما از توفیق شاگردیِ آن بزرگ محروم بود؛ اما آن دیدار شاید شیرین‌ترین و ماندگارترین کلاس درسی بود که در دوران کارشناسی ادبیات گذراندیم. از میان آن همه کلاس، همین کلاس تقریباً یک ساعته برجسته‌تر است در خاطرمان. آن روز، روز «دیداری با اهل قلم» نبود که دیدار با خود قلم بود.

افسوس که این شیرینی دیری نپایید و ترم آخر کارشناسی بودم که برخلاف آن روز شیرین، روزی تلخ برایم رقم خورد. آن روز صبح که به دانشکده رفتم، پخش نوای قرآن حکایت از خبر کوچ استادی داشت. بر پرده‌هایی که نصب شده بود، نام دکتر غلامحسین یوسفی نوشته شده بود؛ چه خبر بد و باورنکردنی! شصت و سه سالگی عمری نبود که بخواهد استادی، چون یوسفی را از ما بگیرد. اهالی قلم و ادبیات و شعر هنوز نیازمند آن «چشمۀ روشن» و آن مرد دانا و دانشمند بود که در خوی نیکو نیز زبانزد دانشجویان و شاگردانش بود. چقدر آزاردهنده بود وقتی آن روز شیرین را به یاد می‌آوردم و امروز باید پیکر بی جان استاد را تشییع کنیم. آمبولانس در بیرون دانشکده بود و استادان و دانشجویانی که به تعداد آن‌ها لحظه به لحظه افزوده می‌شد، در گوشه و کنار محوطۀ دانشکده متحیر بودند و از چشمانشان غم می‌بارید.

تشییع پیکر استاد از جایی آغاز شد که روزی بر کرسی استادی آن تکیه زده بود و در راه اندازی دوره‌های ارشد و دکترای رشتۀ زبان و ادبیات فارسی این دانشکده کوشش بسیار کرد. آن روز جمعیت انبوه عزادار، استاد را تا حرم مطهر حضرت رضا (ع) تشییع کردند و سوگمندانه پیکرش را در جوار آقا امام رضا (ع) به خاک سپردند که آرزوی او بود. احمد نوغانی مقدم در خاطرات خودش که در کتاب «ده چهره ده نگاه» آمده است به این جملۀ آقای دکتر یوسفی اشاره می‌کند که: «من در اینجا (مشهد) معلم ساده بودن را بر همه چیز ترجیح می‌دهم و می‌خواهم در کنار قبر حضرت رضا (ع) و در کنار مادرم بمانم.»

دو

آن‌ها که اهل شعر و ادبیات هستند از زنده یاد دکتر غلامحسین یوسفی بسیار شنیده اند؛ چه آن‌هایی که توفیق شاگردی اش را داشته اند، چه آن‌هایی که آثار و تصحیح‌های او را دیده و خوانده اند و چه آن‌هایی که در انجمن‌های ادبی و محافل شعری از فیض حضورش بهره‌ها برده اند.

زنده یاد دکتر غلامحسین یوسفی را بیشتر به اعتبار استادی دانشگاه و پژوهش‌ها و تصحیح‌های استادانۀ او می‌شناسیم. کیست که اهل ادبیات و شعر باشد و صحیح آثاری، چون قابوس نامه، صوفی نامه، فرخی سیستانی، بوستان و گلستان سعدی یا ترجمه‌ها و مقالات ایشان را نخوانده باشد؟ اما در کنار این شهرت ادبیِ زنده یاد یوسفی، می‌خواهم به وجهی دیگر از زندگی ادبی ایشان اشاره کنم و آن حضور جدی و مشتاقانۀ ایشان در محافل و انجمن‌های ادبی مشهد بود.

اگر بخواهیم بیشتر از جایگاه آن زنده یاد در انجمن‌های شعر و ادب مشهد بدانیم، بهتر است خاطرات روان شاد علی باقرزاده را بخوانیم که خود از شاعرانی بود که همواره در این محافل حضور داشت. ایشان در خاطرات خود در «ده چهره ده نگاه» می‌گوید: خیلی جوان بودم که به محافل ادبی راه یافتم. هرجا من بودم، او هم بود. به‎ تدریج خیلی با هم نزدیک شدیم. در نزدیکی خانه ما، خانه‌ای ساخت و به قول معروف هم محلی شدیم.»

زنده یاد استاد ذبیح ا.. صاحبکار هم که از شاعران و مدیران محافل ادبی مشهد بود، می‌گوید: «ایشان از استادان بسیار دانشمند و ارزنده دانشگاه بودند. غالبا در منزل استاد فرخ [جلسه شعر]ایشان را هر هفته می‌دیدم.» روان شاد رضا افضلی وقتی از اعضای ثابت انجمن ادبی فرخ نام می‌برد، در کنار افرادی مانند ابوالقاسم حبیب اللهی، گلشن آزادی، دکتر فیاض، دکتر رسا، احمد کمال، قدسی، صاحبکار، قهرمان، باقرزاده، غلام رضا صدیق، دکتر مجتهدزاده، تقی بینش، دکتر حجازی، دکتر حسین شهیدی، دکتر احمد علوی، حبیب ا... بی گناه و تقی فتوت، از دکتر یوسفی هم نام می‌برد که نشان می‌دهد دکتر یوسفی پای ثابت این جلسه‌ها و به ویژه انجمن فرخ بوده است.

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->